انواع قلب در قرآن
مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. سه نوع قلب را قرآن معرّفى مىكند:
1. قلب سليم، 2. قلب منيب، 3. قلب مريض.
ويژگىهاى قلب سليم
الف: قلبى كه جز خدا در آن نيست. «ليس فيه احد سواه» «3»
ب: قلبى كه پيرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسليم حقّ باشد. «4»
ج: قلبى كه از حبّ دنيا، سالم باشد. «5»
د: قلبى كه با ياد خدا، آرام گيرد. «6»
ه: قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است. «7»
«1». در آيهى 103 سوره يوسف مىفرمايد: «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ» هر چند آرزومند و حريص باشى، بسيارى از مردم ايمان نخواهند آورد.
«2». غافر، 35.
«3». نورالثقلين، ج 4، ص 57.
«4». نهجالبلاغه، خطبه 214.
«5». تفسير صافى.
«6». فتح، 4.
«7». حديد، 16.
جلد 1 - صفحه 54
البتّه قلب مؤمن، هم با ياد خداوند آرام مىگيرد و هم از قهر او مىترسد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» «1» همانند كودكى كه هم به والدين آرام مىگيرد و هم از آنان حساب مىبرد.
ويژگىهاى قلب مريض
الف: قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست. «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ» «2»
ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاويز مىگردد. «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ» «3»
ج: دلى كه قساوت دارد. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً» «4»
د: دلى كه زنگار گرفته است. «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» «5»
ه: دلى كه مُهر خورده است. «طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ» «6»
ويژگى قلب منيب
قلب منيب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف وخلاف، توبه وانابه كرده و به سوى خدا باز گردد. ويژگى بارز آن تغيير حالات در رفتار وگفتار انسان است.
خداوند در آيات قرآنى، نه ويژگى براى قلب كفّار بيان كرده است:
الف: انكار حقايق. «قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ» «7»
ب: تعصّب. «فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ» «8»
ج: انحراف و گمراهى. «صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «9»
د: قساوت و سنگدلى. «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ» «10»
ه: موت. «لا تُسْمِعُ الْمَوْتى» «11» و: آلودگى و زنگار. «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ» «12»
«1». انفال، 2.
«2». كهف، 28.
«3». آلعمران، 7.
«4». مائده، 13.
«5». مطففين، 14.
«6». نساء، 155.
«7». نحل، 22.
«8». فتح، 26.
«9». توبه، 127.
«10». زمر، 22.
«11». روم، 52.
«12». مطففين، 14.
جلد 1 - صفحه 55
ز: مرض. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «1»
ح: ضيق. «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً» «2»
ط: طبع. «طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ» «3»