بدرقهی شهدا
فرشتهای به نام مادر که عطر ایثار در جانش جاری بود، از خوابی پر از امنیت بر میخیزد.
یاد روزهای شیرین گذشته در دلش میپیچد، خاطراتِ ذهنش در مقابل یک روز توقف اختیار کردند و اشکهایش بیاختیار بر گونههایش روانه شد.
یاد روزی افتاد که فرزندش را به بدرقه میفرستاد، با شاخهای از گل سرخ لاله در دست، قرآن گشوده بر سر، تا فرزند از زیر سایه آیات نورانی خداوند عبور کند، و راهی میدان عشق شود.
مادری که با دلی پر از غصه، اما پر از ایمان، فرزنداش را راهی میدان جنگ میکرد. دستهایش میلرزید، اشک در چشمانش جمع شده، اما قلباش استوار است.
او میداند شاید این آخرین نگاه و آخرین بوسه باشد، اما باور داشت که این پایان راه نیست، بلکه آغاز پرواز به سوی خداست.
یاد و نام شهیدان همیشه زنده و جاوید خواهد ماند.
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
ـــــــــــــــــــــــ
آیه 169 سوره آل عمران
#به_قلم_خودم
#سوژه_هفتگی
✍ سمیه جنامی